مرد وارونه؛ داستان ضربه برگردان تاریخی زلاتان به انگلیس/از لابلای کتاب آدرنالین
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۳۳۶۲۹
آدرنالین، دومین کتابی است که زلاتان ابراهیموویچ، مهاجم پرقدرت و پرافتخار سوئدی، با زیرتیتر «داستانهای ناگفته من» در ژوئن 2022 منتشر کرده است. برخلاف کتاب اول ایبرا با عنوان «من زلاتان هستم»، مهاجم سابق میلان در آدرنالین، جنبهای ملموستر و شاید آسیب پذیرتر از شخصیت سرسخت و مغرور خود را به نمایش گذاشته است که در نظر داریم بخشهایی از این نوشتهها را به طور هفتگی در طرفداری، منتشر نماییم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طرفداری| دومین بخش از سری یادداشتهای مربوط به کتاب آدرنالین، از فصل اول کتاب با عنوان «وارونگی یا تغییر» گلچین شده و ایبرا در آن داستان گل دیدنی اش با ضربه برگردان در سال 2013 و در دیدار دوستانه برابر انگلیس که جایزه پوشکاش آن سال را هم به نام او زد را تعریف می کند که باهم می خوانیم:
همیشه عاشق ضربات برگردون بودم. زیباترینشان؟ خب، بیخیال، هیچ رقیبی برای همان ضربه که میدانید وجود ندارد. اول از همه به این دلیل که مقابل انگلیسیهایی بود که همیشه دربارهام بد گفته بودند:
ایبرا هرگز به انگلیس گل نزده، ایبرا هرگز برای یک تیم انگلیسی گل نزده، ایبرا همیشه از لیگ برتر دوری کرده، ایبرا یک ستاره نیست و غیره و غیره
از زمانی که در هلند بازی میکردم زیر نظرم داشتند و در ایتالیا و فرانسه هم دنبالم بودند. مشکلی با این داستانها نداشتم و بازی مقابل آنها از راه رسید. چهاردهم نوامبر ۲۰۱۲، افتتاحیه ورزشگاه فرندز آرهنا در سولنا، حومه استکهلم. فقط یک بازی دوستانه است، اما برای من ارزش بسیار بیشتری دارد. باید با انگلیسیها تسویهحساب میکردم. وقتی درباره من حرف میزدند، از آن انرژی میگرفتم. همیشه از انتقادها به عنوان سوخت آتش درونم استفاده میکردم تا بیشتر خودم را نشان دهم و اثبات کنم. از زمانی که بچه بودم، چه خوب چه بد، همیشه تحت فشار بودم. انگار همیشه میان دو سنگ آسیاب قرار داشتم. البته تقصیر خودم هم بود چون زیاد حرف میزدم. میگفتم از همه بهترم و از اینجور چیزها، چون به خودم ایمان داشتم. بااینحال چه زمانی که اشتباه میکردم چه نه، دو برابر به من حمله میکردند، حتی آنها را شخصی هم میکردند؛ و من حتی احساس قدرت بیشتری میکردم. آن شب هواداران انگلیسی شعار میدادند «تو فقط یک اندی کارول قالبی هستی» که یک مهاجم مرکزی بود و از نظر قد شبیه من.
در همین رابطه بخوانید: زلاتان و ماجرای انصراف از حضور در ناپولی به خاطر اخراج آنچلوتی گل به یادماندنی زلاتان ابراهیموویچ به انگلیسبازی آغاز شد و شصت هزار تماشاگر در ورزشگاهی پر شاهد آن بودند. همهچیز بلافاصله تبدیل به یک نبرد شد. آنها میخواستند چیزی را ثابت کنند و ما نمیتوانستیم در خانه، در استادیوم جدیدمان مرتکب اشتباهی شویم. شماره ۱۰ را پشت پیراهنم و بازوبند کاپیتانی را روی بازویم دارم. بعد از بیست دقیقه ۰-۱ برای ما: سانتری کوتاه، به توپ میرسم، با نوک پا به آن ضربه میزنم و گل.با خودم گفتم گل اول را در ورزشگاه جدید زدم. این گل در تاریخ خواهد ماند. انگلیس واکنش نشان داد و از ما جلو افتاد. نتیجه یک به 2 شده بود.
به سمت توپ حمله و با سینه کنترلش میکنم، شوت و ۲-۲؛ اما مدافع انگلیسی، گری کهیل در صحنه آسیب میبیند و بنابراین تمایلی به جشن گرفتن ندارم. بازی مساوی میشود و من برای مساوی خوشحالی نمیکنم. مثل روز آخر مسابقات در برگامو، زمانی که میلان پیروز شد و به لیگ قهرمانان صعود کرد. همه درون زمین جشن گرفتند. البته که خیلی خوشحال بودم، اما جشن نگرفته بودم. مقام دوم را جشن نمیگیرم. هرگز این کار را نکردم و هرگز هم نمیکنم: فقط برای مقام اول شادی میکنم.
بعد با ضربهای قوی و زمینی توپ را به گوشه دروازه فرستادم و بازی ۲-۳ به نفع ما شد. حال در استادیوم جدیدمان هتتریک کرده بودم. حال انگلیسیها چه خواهند گفت؟ که فقط یک بازی دوستانه بوده؟ تماشاگران شروع به ترک استادیوم میکنند. دلیل اصلیاش این است که پارکینگها هنوز تکمیل نشده و ورود و خروج با ماشین دشوار است. برای همین مردم زودتر ورزشگاه را تخلیه میکنند. معمولا در پایان بازی چیز زیادی از دست نمیدهید.
مدافعانمان زیر توپ میزنند تا فقط وقت بازی را تلف کنند؛ اما مثل همیشه دنبال توپ میدوم. غریزهام به من دستور داد: برو دنبالش! سپس در طول دویدن متوجه میشوم که آیا به آن میرسم یا نه. همانطور که میدوم، جو هارت دروازه بان را میبینم که از دروازهاش بیرون میآید. چه کار میکند؟ یک مدافع انگلیسی برای جلوگیری از برخورد میایستد. با خودم فکر میکنم: باید کاری کنم که توپ جایی برود که من میخواهم نه جایی که او میخواهد. دو انتخاب دارم: یا بروم و با دروازهبان درگیر شوم، یا وانمود کنم که میخواهم این کار را انجام دهم و بعد به عقب برگردم.
هارت میبیند که به سمتش میروم تا بپرم، اما وقتی به توپ نگاه میکند عقب میروم. ضربه سری میزند، توپ بالا میرود و به سمت من پایین میآید. برایم مهم نیست که اطرافم چه اتفاقی میافتد، حریفی نزدیک میشود یا چیزی دیگر. تمام تمرکزم روی توپ است و فقط به این فکر میکنم که شانههایم را در جهت دروازه قرار دهم، چون مطمئنم اگر اینطور به توپ ضربه بزنم، راهش را به چهارچوب دروازه پیدا خواهد کرد. از سی متری دروازه به توپ ضربه میزنم و درحالیکه روی هوا هستم، برمیگردم تا نگاهی کنم. معمولا برای محافظت از خودم دستهایم را پایین میآورم و نگران فرودی خوب هستم؛ اما نه این بار: اگر جایی هم بشکند مهم نیست. باید کاملا صحنه را دنبال کنم چون یک انگلیسی به سمت دروازه میدود و شاید بتواند توپ را قطع کند. نه...خواهش میکنم این کار رو نکن...
مدافع خودش را پرت میکند، اما نمیرسد و توپ وارد دروازه میشود. پیراهنم را درمیآورم و با رضایتی دیوانهوار بدون پیراهن شروع به دویدن میکنم. به حداکثر سطح ممکن در یک مسابقه رسیدهام. آن هم مقابل انگلیس!
آنهمه چرت و پرت گفتید و این پاسخ من است. پیراهنم را به آسمان پرتاب میکنم، سوئدیها را میبینم که ازخود بیخود شدهاند و بازیکنان انگلیسی نگاه غریبی به من دارند. میدانم چه فکری میکنند: این عادی نیست. از کنار دنی ولبک رد شدم و به انگلیسی در گوشش گفتم: «لذت ببر، دیگه هرگز چنین چیزی نمیبینی». مو به تنم راست میشود. از نگاه مردم میفهمم کاری خارقالعاده انجام دادهام. وقتی متوجه میشوید که شاهکاری خلق کردهاید که در تاریخ میماند، احساس خاصی وارد بدنتان میشود، اینجا در سینهتان و دیگر هرگز از بین نمیرود. در آن گل شجاعت، تخیل، آکروبات، قدرت، ریسک و غرور وجود داشت...تمام چیزهایی که درونم است.
من مرد وارونه هستم، بهترین کارت ویزیتم. یک بازیکن معمولی آن توپ را در سی متری دروازه روی زمین می آورد و کار دیگری میکرد؛ اما من معمولی نیستم. اگر روی آن ضربه اشتباه میکردم، همه میگفتند: ایبرای همیشگی، لافزن، بیمغز...
چرا این کارها رو میکنه؟ اما دفعه بعد هم همین کار را میکنم، چون وقتی به مرز خطر و ریسک میرسم، قویتر و مطمئنتر میشوم. وقتی آن بالایید، به اوج آنچه ممکن است رسیدهاید و نشان دادهاید که میتوانید انجامش دهید، برای همین میخواهید دوباره تکرارش کنید. در چنین ضربههایی اشتیاقم به هنرهای رزمی و مخصوصا تکواندو نمایان است که به من چابکی، آکروبات و انعطافپذیری داده است. حرکاتی را به من یاد داد که در فوتبال رایج نیستند: ضربه زدن با پا به توپ در ارتفاع به شکل برگردون یا پشت پا. وقتی زانویم را چک میکنند، همیشه فکر میکنند آسیب دیده است و ربات صلیبیام کشیده شده، اما فقط به دلیل تمرینات زیاد خاصیت کشسانی دارد. حتی استخوانهایم هم انعطافپذیرند.
از بچگی تمرین میکردم. پدرم نوارهای VHS بروس لی و جکی چان را که بتهایش بودند میگذاشت و من و خواهرم را مجبور میکرد آنها را تماشا کنیم. بعد جوگیر میشدم و وقتی در خیابان راه میرفتم، سعی میکردم به هر چیزی که سر راهم بود لگد بزنم، تیرها، سبدها...همهچیز را روی زمین می انداختم. عاشق لگدزدن بودم و بهطور غریزی شروع به لگد زدن در طول مسابقات فوتبال هم کردم. سعی میکردم از پاهایم جایی که بقیه سرشان را میگذاشتند استفاده کنم. به همین دلیل حتی امروز هم توانایی سرزنیام به عنوان یک مهاجم مرکزی ۱۹۵ سانتی بالا نیست. برای من بازی با پا همیشه مهمتر بوده است. سعی میکردم به جای سر، با ضربه تکواندو یا برگردون گل بزنم چون تماشاییتر بود و اعتماد به نفس بیشتری احساس میکردم. هر از چند گاهی قرار دادن پا به جای سر به تغییر دیدگاه کمک میکند.
برگرفته از کتاب آدرنالین از زلاتان ابراهیمیوویچ، داستانهای ناگفته من (چاپ 2022): منتشر شده در گلگشت (لینک مشاهده و خرید کتاب آدرنالین) کد تخفیف: tarafdari 10 درصد تخفیفاز دست ندهید ????????????????????????
شوک به پرسپولیس؛ میلاد سرلک سرباز است! رونالدو و سورپرایز مادرش با اهدای پورشه / فیلم ترس کلوپ از ستاره سیتی؛ تمام انگلیس میلرزد! ختم غائله؛ سردار آزمون در جام ملتها بازی میکند نیمار و پسرش دستبهکار شدند؛ سال جدید، ظاهر جدید / عکسمنبع: طرفداری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۳۳۶۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۸ سانتیمتری که نگذاشت رفیعی، بیرانوند باشد!
آفتابنیوز :
امیررضا رفیعی که در چهار بازی لیگ برتر در نقش جانشین بیرانوند نمایشهای درخشان و قابل قبولی ارائه کرده و در هر چهار مسابقه کلینشیت کرده بود در اراک و بازی جام حذفی هم در ترکیب اصلی تیمش قرار گرفت.
رفیعی چه در نیمه نخست چه در نیمه دوم وقتهای معمول مثل بازیهای قبلی تیمش با اعتماد به نفس، شجاع و جسور بود و ضمن چند خروج خوب و شجاعانه دو سه شوت حریف را هم مهار کرد و دروازه تیمش را نجات داد.
نمایش خوب رفیعی و البته دو گل پیش افتادن از حریف تیم او را به سمت صعود پیش میبرد که بالاخره دقیقه ۸۴ مقابل شوت لیموچی تسلیم شد. ضربه نهایی هم به جایی زده شد که رفیعی هیچ حرکتی انجام نداد هر چند حتی اگر شیرجه میزد هم کاری از دستش برنمیآمد.
رفیعی در صحنه منجر به گل دوم حریف و شوت شروین بزرگ هم تماشاگر بود، اما باز هم نمیتوان او را مقصر دانست چرا که ضربه مهاجم ایرالکو هم ناگهانی بود هم توپ به منتهی الیه گوشه راست دروازه رفیعی رفت و او سر جایش ماند.
در وقتهای اضافه رفیعی دوباره یکی دو مهار خوب داشت و البته یک خروج اشتباه هم از او سر زد که شاید با توجه به استرس بالای بازی و شرایط مسابقه میتوان این اشتباه را طبیعی دانست، اما او در وقت اضافه دوم دو گل دیگر نیز خورد.
در صحنه گل سوم که با ارسال کرنر و ضربه سر شروین بزرگ همراه شد شاید بتوان گفت این دروازهبان جوان تا حدودی مقصر بود چرا که بعد از ارسال کرنر او دو قدم به جلو برداشت و میخواست خروج کند، اما تردید کرد و منصرف شد تا دو قدم به عقب برگردد و در نهایت با اشتباه مدافعان ضربه سر شروین بزرگ درون دروازه او جای گرفت. در این صحنه البته مدافعان با نگاه خیره به رفیعی اینطور به او القا کردند که مقصر بوده است.
در صحنه گل چهارم ایرالکو، اما رفیعی مقصر نبود چرا که با ارسال توپ عرضی لیموچی هر چهار مدافع پرسپولیس کم آوردند و در مواجهه با ضربه تمام کننده نقیزاده کاری از دست رفیعی برنمیآمد.
اما با رفتن بازی به ضربات پنالتی همه منتظر بودند ببینند جسارت و شهامت این دروازهبان جوان به کار تیمشان خواهد آمد یا نه، اما رفیعی موفق به مهار هیچکدام از پنالتیها نشد و در عوض همبازی سابق او گوهری با دو مهار توپ تیمش را به مرحله بعد برد.
اما نکته مهم در مورد حضور رفیعی در ضربات پنالتی اینکه او در بیشتر ضربات، جهت توپ را درست تشخیص میداد و عکس العمل سریعی هم داشت و کاملا چالاک بود، اما شاید به خاطر کوتاهی قامت برای مهار پنالتیها اندکی کم آورد.
واقعیت اینکه برای پست فوقالعاده دشوار و حساس دروازهبانی جسارت و شهامت یک اصل است، گلر باید باهوش و چالاک هم باشد، از هوش بالا و قدرت بازیخوانی هم بهره ببرد، خروجهای بهموقع با زمانبندی درست و قدرت بالای بازی با پا نیز از لازمههای درخشش در این پست به حساب میآید ضمن اینکه بهرهمندی از تکنیک دروازهبانی در موقعیتهایی مثل تک به تک شدن با بازیکن حریف یا مواجهه با شوت به کار گلرها میآید، اما اگر همه اینها در دروازهبان جمع باشد، ولی قامت مناسبی نداشته باشد یک جایی کم میآورد.
امیررضا رفیعی در این پنج مسابقهای که برای پرسپولیس به میدان رفت نشان داد از هر فاکتور دروازهبانی چیزی در خود دارد و با اعتماد به نفس لازم از پس ماموریتی که به او سپرده شده برمیآید، اما قامت کوتاهتر او در مقایسه با استاندارد دروازهبانی در مواقع اضطراری مثل همین ضربات پنالتی بازی با ایرالکو میتواند تعیین کننده باشد.
رفیعی در هفت ضربه پنالتی آلومینیویم جهت چهار ضربه را درست تشخیص داد، اما در نهایت در هیچکدام از این ضربات به توپ نرسید و نتوانست آن را لمس کند.
در پنالتی امیر نوری که توپ به تیر دروازه خورد، در ضربه مهران موسوی، در پنالتی وطندوست و در ضربه نقیزاده او جهت ضربه را به درستی تشخیص داد و فقط در سه پنالتی لیموچی، حاجی عیدی و جبیره فریب خورد، اما با وجود تشخیص درست و شیرجه سریع و چالاکیاش در پرش به سمت توپ، اندکی کم آورد و به توپ نرسید.
در مشخصات فیزیک او آمده که این دروازهبان قامت ۱۸۶ سانتیمتری دارد که در مقایسه با بیرانوند ۱۹۴ سانتیمتری، ۸ سانتیمتر کوتاهتر است و شاید اگر همین ۸ سانتیمتر اختلاف نبود رفیعی هم میتوانست مثل بیرانوند در ضربات پنالتی تعیین کننده باشد. فاکتوری که به کمک احمد گوهری هم آمد، هر چند او دروازهبان بسیار باتجربهتری نسبت به رفیعی است و او هم بیشتر جهت ضربات پرسپولیسیها را درست تشخیص داد.
منبع: ورزش سه